عاشقت خواهم ماند...
روزها يكي پس از ديگري مي گذرند و اين منم كه قافله عمر را از گذرگاه خيال عبور داده و دفتر خاطرات ذهن را ورق مي زنم و گاه اشگ در چشمانم حلقه مي زند و گاه لبريز از شوق مي گردم. زندگي آميزه اي است از تلخ و شيرين تا نداني شوري چيست و تا زخم روزگار را روي بدن و انديشه ات حس نكني هرگز شيريني موفقيت را درك نخواهي كرد. موفقيت يعني جهش و جهش زماني است كه تو از حــــــضيض به اوج مي رسي و اين لحظه اي است كه درد را با آغوش باز حس كرده اي و حال مفهوم حلاوت را درك مي كني. هر بهار را خزاني و هر خزاني را بهاري است و بهار بي معنا مي بود اگر خزاني وجود نمي داشت. آري زندگي همچون فصول سال است، هر فصل رنگي تازه به خود مي گيرد و هر فصل زيبايي خاص خود را دارد و اين منم كه غم هاي زندگي ام را هم دوست دارم و وقتي خاطرات گذشته را مرور مي كنم سختي هايش را بار ديگر در مي نوردم و خودم را مي بينم كه كوه مشكلات را پشت سر نهاده ام. شوقي مضاعف در وجودم حس مي كنم و مي پذيرم كه زندگي با غم و اندوهش باز هم زيباست. آري.... آري زندگي زيباست زندگي آتشگهي ديرينه پابرجاست گر بيفروزيش رقص شعله ها در هر كران پيداست و رنه خاموش است و خاموشي گناه ماست
سه شنبه 21 مهر 1388 - 5:10:49 PM